نویسندگان کتاب استراتژی اقیانوس آبی معتقدند که تنها راه پیروزی در رقابت، تلاش نکردن برای پیروزی در رقابت است. به باور آنها به جای ورود به رقابت خونین در اقیانوس سرخ باید وارد فضای بازار نامحدود اقیانوسهای آبی شد و دست به خلق تقاضا زد. اما همانطور که بسیاری از این مدیران دریافتند، همین اقیانوسهای آبی نیز دیر یا زود سرخ و رقبا وارد آن میشوند.
من نسبت به این نظریه نقد دارم:
قبول دارم تاکید بر مزیت های رقابتی کار عاقلانهای است. ایجاد فرصت و خلق ارزش هم یکی از ویژگیهای کارآفرینی است لذا سطور زیر منافاتی با پذیرش این بخش از استراتژی اقیانوس آبی ندارد.
اما
اگر به جامعه کارآفرینمان، تلقین کردیم سراغ کسب و کارهای شلوغ نروید، جایی را که دیگران گرفتهاند بی خیال شوید، بروید برای خودتان یک جای آرام پیدا کنید، از چالش بپرهیزید و
اگر توانستند به برکت تیراژ بالای کتاب و ترویج رسانهای و چنین نظریههایی فرهنگ فوق را در جامعه نهادینه کنند
نتیجه اش میشود گارانتی فرصت برای شرکتهای بزرگ و ترس از ورود به حیطه های پرریسک برای تازهواردها .
اتفاقاً جاییکه اقیانوس قرمز تشکیل شده یعنی جای حیاتی، یعنی محل رجوع و نیاز، یعنی همان جایی که باید برای کسب موقعیتش تلاش کرد.
در اسلام به توکل تاکید شده که باعث افزایش ریسک پذیری میشود و این باورهای دینی فرصتی است برای ورود به اقیانوس قرمز نه حاشیه نشینی در اقیانوس آبی.
گروهی که تصمیم گرفته اند پیشرو باشند نه پیرو، باید در وسط میدان باشند و وسط میدان عموما اقیانوس قرمز است.
ظاهر این نطریه، شاید علمی و قابل مانورهای مدیریتی باشد اما نتیجه توسعه نظریه های علمی وماً همانی نیست که در دانشگاه تدریس میشود چون نظریه علمی وقتی تبدیل به فرهنگ و عادت عمومی در جامعه شود افکار عمومی و باورها و عادات را تحت تاثیر قرار میدهد و قوانین مدیریت افکار عمومی با قوانین کسب و کار متفاوت است.
به نظر من ترویج این استراتژی منجر به روحیه عافیت طلبی میشود نه روحیه جهادی
درباره این سایت